تاریخ پزشکی
در اوایل تاریخ بشر، زمانی که تالیفی وجود نداشت و تجربیات بصورت نقلی انتقال مییافت، جهت تداوی بیماران و استفاده از تجربیات افراد، بیماران را در کنار راههای پر رفت و آمد قرار میدادند و از افراد رهگذر در خصوص راههای معالجه این نوع بیماری راهنمایی میخواستند. هر کسی به فراخور اطلاعات و تجربیات خود، توصیهای مینمود. مثلاً شخصی میگفت: در شهر ما هم یک نفر به این بیماری مبتلا شده بود و از داروی فلان، یا گیاه فلان دارویی ساخته و به آن بیمار دادند. بعد مصرف این دارو بیماری او رفع گردید.
رفته رفته کسانی به این موضوع علاقه پیدا کرده و به جمع آوری این اطلاعات و تحقیق و گسترش آنها روی آوردند. بدین صورت نخستین مجموعهها در طب شکل گرفت.[۱]
- طب در جهان
- مردم سرزمینهای چین و ژاپن معتقدند که پزشکی در آن کشورها سابقه چند هزار ساله دارد و سه هزار سال قبل از عیسی مسیح باغهای پرورش گیاهان دارویی در آنجا وجود داشته است. قس دوهاله در کتاب خود در خصوص پزشکان چینی مطالبی را آورده و معتقد است اروپاییها مبحث نبض را از کتابهای چینی استفاده کردهاند.[۲]
در هند نیز پزشکی سابقه دیرینه دارد ولی آغشته به اوراد و ... بوده است. بقراط از ادویههای هندی استفادههای زیادی کرده است.[۳]
پزشکی در ایران سابقه چندین هزار ساله دارد و به چهار قرن از قبل از میلاد مسیح برمیگردد. اصول و ریشههای پزشکی ایرانی در کتابهای اوستا و زند ذکر شده است. در ایران نیز پزشکی مخلوط با ادعیه و ... بود و اعتقاد داشتند که اهریمن امراض را بر بشر مسلط میکند.[۴]
در کلده، آشور و بابل مباحث پزشکی متاثر از پزشکی مصر بود. هرودوت گوید: سنت نشان دادن بیماران به اهالی شهر، جهت استفاده از تجربیات اشخاص در این شهرها وجود داشته است.[۵]
در بین مردمان اسرائیل پزشکی بدست رجال دینی سپرده شده بود. یهودیان مرض و بیماری را یک عقوبت الهی میدانستند. در بعضی موارد مرض را نتیجه ورود عفریتی به بدن بیمار دانسته و برای صحت او مبادرت به تداوی با دعا، طلسم، سحر و جادو میکردند.[۶]
وجود دایرةالمعارف ۴۲ جلدی در مصر که شش مجلد آن اختصاص به پزشکی داشته است، مصریان را از مدعیان اولیه پزشکی در تاریخ قرار داده است. به عقیده مصریان، هرمس تمامی علوم، از جمله پزشکی را بوسیله وحی دریافت کرده است. همه اطبای مصری را کاهنان تشکیل میدادند. چون روحانیت دینی در مصر تسلط داشت و اطباء نیز از آن گروه بودند نتوانستند به علم تشریح و ... وارد شوند و بدین جهت پزشکی، پیشرفت زیادی در مصر نکرد.[۷]
بنیاد اساسی
مزاج (پزشکی سنتی)
مزاج، بنیاد اساسی پزشکی سنتی ایران است. پزشکان قدیم با ممارست و تبحری که در شناختن مزاجها داشتند، دخالت وضع مزاجی را، از موی سر تا ناخن پا، در هر یک از بیماریها رصد کرده و معیار تشخیص و درمان کلیه بیماریها را، توجه به مزاج اصلی و عارضی بیماران قرار داده بودند. به علتِ همین تمرین مداوم، منشاء اختلالات و عوارض بدن را به سهولت درمییافتند. در کتب طب قدیم، فصول و ابواب مفصل جداگانهای در خصوص این علایم تحت عنوان سوء مزاج سرد و سوء مزاج گرم شرح داده شده است. به جرات میتوان گفت: به همان سهولتی که امروز پزشکی جدید بیماری میکسدم را تشخیص میدهد، آنان بیکفایتیهای خفیف تیروئید را تشخیص میدادند. علت موفقیت پزشکان قدیم در تشخیص و درمان بیماریها، طبقهبندی امراض بر اساس مزاج، گرمی و سردی و به اصطلاح پزشکی جدید (ازدیاد و نقصان متابولیسم بازآل) بود.
یافتههای جدید در مورد مزاج
نوشتار اصلی: متابولیسم بازآل
این مطلب که منظور پزشکی سنتی از گرمی مزاج آن چیزی است که امروزه با هیپر تیروئیدی تطبیق دارد، و مقصود از سردی مزاج همان است که در پزشکی امروز به نام هیپو تیروئیدی یا نارسائی غده تیروئید نامیده میشود، با مقایسه مطالب ذکر شده در کتاب کامل الصناعه تالیف علی ابن عباس مجوسی اهوازی، که هزار و صد سال پیش تالیف شــده، و مطالب نظیر آن در کتاب غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن تالیف دکتر نصرت اله کاسمی استاد دانشگاه تهران قابل انطباق و اثبات است.
مقایسهها را بر اساس عنوان الف برای نسخه کامل الصناعه و ب برای کتاب غدد مترشح داخلی انجام میدهیم:
الف: هوش تندوتیز و دقیق مربوط به شدت عمل یا حسن عمل تیـروئید است، به همین سبب تیروئید را غده هوش[پانویس ۱] لقب دادهاند؛ در برابر کندی و رخوت روحی و جسمی را که ممکن است تا بلاهت و حمق[پانویس ۲] پیش رود از آثار ضعف عمل تیروئید میدانند.[۸]
ب: فمن علامات البدن الحار ان یکون صاحبه ذکیاً فطناً و متی کان البدن بارد فان صاحبه یکون بلیداً قلیل الفهم.[۹] یعنی: کسی که مزاجش گرم است، ذکی (با ذکاوت) و فطن (دارای هوش تند و تیز) میباشد، و کسی که مزاجش سرد است بلید (کند ذهن) و قلیلالفهم (که همان رخوت روحی و بلاهت است) میباشد.
چون علامتهای پرکاری خیلی بارز هستند و ادامه آن شاید خارج از حوصله باشد، به مقایسه سوءمزاج سرد و کمکاری تیروئید میپردازیم.
- مقایسه سیزده علامت هیپوتیروئیدی و سیزده علامت سردی مزاج
- بهت جسمی روحی و تنزل و انحطاط در اعمال ارکانیک بدن، و روی هم رفته تمامی اعمال حیاتی بصورت کند و آرام صورت میگیرد.[۱۲]
::و تکون الافعال النفسانیه و الحیوانیه و الطبیعیه فیه ناقصه ضعیفه.[۱۳] یعنی تمامی اعمال نفسانی، حیوانی و طبیعی کند و ناقص هستند.
- ارتشاح نسج زیر جلدی در همه جای بدن دیده میشود؛ در سینه و در حفره ترقوه به شکل توده چربی، در شکم به شکل یک پیش بند، و در اطراف اندام جنسی به شکل ورم جلوه میکند.[۱۴]
::کثره الشحم و قله اللحم. یعنی زیادی پی و کمی گوشت بدن.[۱۵]
- کم خونی چه از لحاظ شماره گلبولها و چه از لحاظ مقدار هموگلوبین دیده میشود. خون جریان طبیعی ندارد و علت کبودی سیانوز چهره و پایان اندمها از آنجاست.[۱۶]
و بیاض الون و کمودته ان کان البرد مفرطاً. یعنی سپیدی رنگ بدن (علامت کم خونی است) و تیرگی آن که همان سیانوز باشد، هر گاه سردی مزاج زیاد باشد.[۱۷]
- حرارت بدن پائین است و بین ۳۶ و ۳۷ درجه نوسان دارد.[۱۸]
::و اذا لمس وجد بارداً. یعنی اگر بدن را لمس کنیم آن را سرد حس میکنیم.[۱۹]
- بدن به کمترین سرمائی حساس است.[پانویس ۳][۲۰]
::و اما السادس فهو جنس الدلایل الماخوذه من سرعه انفعال الاعضاء فانه کان العضو یسخن سریعاً فهو حارالمزاج و ان کان یبرد سریعاً فلامر بالضد. یعنی ششمین دلیل برای شناختن مزاجها سرعت واکنش اعضاء بدن است؛ اگر در برابر گرما زود متاثر شود علامت گرمی مزاج و اگر از سرما زود متاثر گردد، علامت سردی مزاج است.[۲۱]
- برخی کند ذهنیها و دیر فهمیها به بیکفایتیهای خفیف تیروئید نسبت داده میشود.[۲۲]
::و یکون قلیل الفهم بطئی الذهن بلیداً.[۲۳] تصادف عجیب این است که این کلمات درست مطابق با همان کلمات کتاب امروزه است، قلیل الفهم مطابق با دیر فهمیها؛ و بطئیالذهن مطابق با کند ذهنیها.
- زبان حجیم میشود و سخن گفتن را دشوار میسازد.[۲۴]
::ثقیل اللسان " یعنی زبان سنگین میشود.[۲۵]
- به کندی راه میرود و با شک و تردید قدم از قدم بر میدارد.[۲۶]
::بطئی المشی متوقفاً فی الامور.[۲۷] یعنی: به کندی راه میرود و در امور توقف میکند.
- کم دلی و ترس غلبه دارد که نتیجه بیکفایتی تناسلی است.[۲۸]::جباناً خائفاً.[۲۹] یعنی خجاتی و ترسو است.
- بیمار به غذا اشتهاء ندارد.[۳۰]::ناقص الشهوه.[۳۱] یعنی اشتهاء ناقص و ضعیف است.
- غذائی که میخورد بسختی و کندی هضم میشود.[۳۲]
::بطئی الهضم.[۳۳] یعنی دیر هضم میشود.
- ناتوانی جنسی در مردان دیده میشود.[۳۴]
::قلیل الجماع.[۳۵] یعنی نزدیکی جنسی را کم انجام میدهد.
- قلب آرام و نبض آهسته میزند.[۳۶]
::و نبضه بطیئاً.[۳۷] یعنی نبض آهسته میزند.
دارو شناسی
نوشتار اصلی: قرابادین
در پزشکی سنتی، از تمامی عناصر موجود در طبیعت اعمّ از: گیاهی ، معدنی و حیوانی برای اعاده اعتدال مزاج استفاده میشود.
مزاج داروها
اشتباه مرسوم در ماهیت پرشکی سنتی
همانطوری که میدانیم، معنی جامع کلمه طبّ در این روش ظهور و بروز دارد. شکسته بندی، جراحی، خونگیری، توصیههای بهداشتی (در مسافرت و سکونت)، آرایش و ... تماماً مورد بحث قرار دارند.
تشخیص یا بیمارییابی
با در نظر گرفتن مزاج اعضا و مزاج شخص بیماری، بیماری با علایمی که ناشی از نامعتدل بودن است، خود را نشان میدهد. جستجوی این علایم بسته به شکایت بیمار از بیماری خود باید در مسیر بیاعتدالیهای موجود باشد. این روش با ظرافتی تمام این مراحل را پیدا و در اخیتار پزشک تیزبین قرار داده و بدین سبب شرح مراحل بیماری و مسیر بازیابی صحت چنان آشکار میگردد که هر شخص مدرکی که ذهن متعصب نداشته باشد به راحتی مجاب میشود. البته نتایج حاصله از این روش درمانی بسیار مجاب کنندهتر از توضیحات آن است.
- مثال
سرماخوردگی، بدون دخالت میگروارگانیسم را چنین توضیح می دهد: منشاء سرماخوردگی، هضم ناقص یا فقدان عمل هضم است. هنگامی که مواد زاید در اثر هضم ناقص ـ ناشی از پر خوری یا غذا بر غذا خوردن ـ، در بدن زیاد میشود و موجب راهبندان در گدارها میگردد، بدن کوشش میکند با این مواد، طوری کنار بیاید و حتی برای کمک، ارکانهای دیگر را با جدیت به کار وا میدارد. اما چون نمیتواند در این وضعیت، به خاطر نیاز به انرژی و حرارت بیشتر به این کار ادامه دهد؟ ـ خصوصاً اگر هیچ اقدامی برای رهایی بدن از این مواد انباشته شده انجام نگیرد (استفاده از داروهای منضج و مسهل) ـ فرایند هضم کلی، بخاطر وجود این مواد کُند میشود و این مواد در مرحله خلط باقی میمانند. زمانی که این اضافات بیشــتر متراکم شود، بدن به نقطهای میرسد که در آنجا برای داغتر کردن میدان، باید گرمای اضافهای تولید کند، که نتیجتاً تب بوجود میآید. بدن میخواهد، گوارش غذا را با این گرمای شدید، تسریع کند. هنگامی که غذا به اندازه کافی « پخته » شد و قابلیت دفع پیدا کرد، آنها را خارج میسازد و این عمل را به وفور از راه بینی، دهان و چشم ها انجام میدهد. دلیل اینکه در زمستان اغلب اوقات بدن دچار سـرماخوردگی میشود، این است که با کاهش دمای بیرون و به خاطر تنفس در هوای سرد و تاثیرات مشابه آب و هوای سرد، گرمای درون بدن کاهش مییابد، و این دلیلی برای هضم ناقص غذا و نهایتاً بروز سرماخوردگی است. کوشش در کنترل کردن، یا متوقف ساختن سرماخوردگی خردمندانه نیست! زیرا با انجام آن فرد تنها میتواند مطمئن گردد که مواد زاید انباشتگی و تراکم بیشتری در درون بدن پیدا میکنند و سرانجام به طور جدی نقش ارگانهای اصلی را تحلیل خواهند برد. درمان صحیح کمک به این فرایند کاملاً سودمند طبیعت است، کمک به افزایش گرمای درونی و دفع خلط اضافی.
واژهنامه
↑ Glande de l intelligence
- ↑ Imbecilite et idiotie
- ↑ Frilosite
پانویس
↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۱.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۱.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۲.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۲.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۲.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۲.
- ↑ عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، ۱:۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۳:۲۵۶.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۳:۲۵۶.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱۵۲.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱۵۱.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱۵۳.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱۵۳.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱۵۳.
- ↑ ابن سینا، قانون در طب.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱62.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱52.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱52.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، 3:256.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱53.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱53.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱54.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
- ↑ کاسمی، غدد مترشح داخلی و بیماریهای آن، ۱:۱53.
- ↑ مجوسی اهوازی، کامل الصناعه،۳۳.
منابع
کتابها
فارسی:
- تامسون، رابرت. درمان طبیعی. ترجمهٔ دکتر محمد حسین راشد محصل ، مریم عرفانیان حسینی. چاپ دوم. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۸. ۲۶۴. شابک ۹۶۴-۶۰۲۳-۹۹-۱.
- ابن سینا، حسین. قانون در طب. ترجمهٔ دکتر عبدالرحمن شرفکندی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۰.
- مومن حسینی، محمد. تحفه حکیم مومن. چاپ دوم. تهران: انتشارات مصطفوی، ۱۳۷۳. ۳۷۶.
- تامسون، رابرت. درمان طبیعی. ترجمهٔ دکتر محمد حسین راشد محصل ، مریم عرفانیان حسینی. چاپ دوم. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۸. ۲۶۴. شابک ۹۶۴-۶۰۲۳-۹۹-۱.
- احمدیه، عبدالله. راز درمان. چاپ چهارم. ۱ جلد. تهران: اقبال، ۱۳۶۸. ۲۸۸.
- احمدیه، عبدالله. راز درمان - طبیب خادم طبیعت است. چاپ اول. ۱ جلد. تهران: اقبال، ۱۳۷۷. ۲۷۴. شابک ۹۶۴-۴۰۶-۰۳۳-۴.
- احمدیه، عبدالله. راز درمان - با طبیعت بر بالین بیمار. چاپ اول. ۱ جلد. تهران: اقبال، ۱۳۸۰. ۳۱۲. شابک ۹۶۴-۴۰۶-۱۱۰-۱.
- احمدیه، عبدالله. درمان روماتیسم، نقرس و سیاتیک. چاپ سوم. ۱ جلد. تهران: صفی علیشاه، ۱۳۸۱. شابک ۹۶۴-۵۶۲۶-۸۶-۲.
- زکریای رازی، محمد. الحاوی. ترجمهٔ دکتر سید محمود طباطبایی. چاپ اول. تهران: شرکت داروسازی الحاوی، ۱۳۶۹.
- عقیلی خراسانی، محمد حسین. مخزن الادویه. چاپ دوم. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱. ۱۰۳۲.
- عقیلی خراسانی، محمد حسین. قرابادین کبیر. چاپ متعدد. تهران: کتابفروشی محمودی، ۱۳۴۹. ۱۳۸۷.
- میرحیدر، حسین. معارف گیاهی. ج. ۶. چاپ اول. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳. ۶۴۷.
- میرحیدر، حسین. مبانی علمی غذا درمانی و رژیم غذایی. چاپ اول. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶. ۴۹۸. شابک ۹۶۴-۴۳۰-۴۶۶-۷.
- اخوینی بخاری، ابوبکر. هدایة المتعلمین فی الطب. چاپ اول. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۷۱. ۹۱۴.
- ابومنصور علی الهروی، موفقالدین. الانبیه عن الحقایق الادویه. چاپ اول. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۱. ۴۴۲.
- زهراوی، ابوالقاسم. التصریف لمن عجز عن التالیف (بخش:ابزارهای جراحی). ترجمهٔ احمد آرام - مهدی محقق. چاپ اول. تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران و موسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور مالزی، ۱۳۷۴. ۲۷۸.
- حکیم میسری. دانشنامه در علم پزشکی. ترجمهٔ دکتر برات زنجانی. چاپ دوم. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۳. ۳۲۵.
- جرجانی، اسماعیل. ذخیره خوارزمشاهی. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶.